آسمون ابری شده ، تاریک و آخرت رسید
همه جا غصه و غم ، همه جا کمبودِ دیـــد
***
دیوها آواره گشته ، توی کوی غنچه هــــا
ریشه ها کندن زبن رو ، پادشاهان برده ها
***
باد و بارون و تگرگی ، همه جا ویران کــــــــردِ
خونه های سنگ و گل رو ، با زمین یکسان کردِ
***
آدما دیه ندارن ، مث یه درخت مــــورن
قدر هم دیگه ندیدن ، تابع حرفای زورن
***
همه جا آوارگی رو ، کوله باری کرده بـــارش
مسکنی در دل نداره ، نصب کردن بند دارش
***
کشت و کشتار و بی رحمی ، توی دشتِ سر نوشتن
خونه ها ویران گشته ، اشک ها با خون نوشتـــــن
***
زیر سنگِ آسمونی ، عروسک خوابیده در غم
خواب پر بهاء نداره ، توی شهرش بوی ماتــم
***
همه جا توپ و تفنگِ ، تو لوله ها پر شد گلوله
زیر قلبِ پاره پاره ، کشف شد دردِ مقولــــــه
***
در و دیوار سعادت ، نم نم خون آفریــــــــــده
وای از این بد سرنوشتم ، خون رگ هایم مکیده
***
چه کنم دریا همینه ، آبی و ساحل خرابــــه
می دوم تشنه دلم رو ،دست بردم تو سرابه
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 24/06/1391
:: برچسبها:
سنگِ آسمانی ,
:: بازدید از این مطلب : 1879
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4